جدول جو
جدول جو

معنی نقل مکان - جستجوی لغت در جدول جو

نقل مکان
فرا روی جابه جایی
تصویری از نقل مکان
تصویر نقل مکان
فرهنگ لغت هوشیار
نقل مکان
جابجایی، سفر، عزیمت، کوچ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار